همانطور که وعده داده بودم، قرار بود تا بر اساس روش ارزیابی بازار که در مورد آن صحبت کردیم، چند نمونه از کسب کارهای فرضی/واقعی را ارزیابی کنیم. ما ۳ ایده مختلف را قرار هست بررسی کنیم

1. پلتفرم اجاره تجهیزات مراقبتی نوزاد

ایده کلی: این ایده با تولد دخترم و زمان اجاره دستگاه زردی در ذهنم کلید خورد، خوب مشکلی که قرار هست حل کنیم این هست که پیدا کردن جای مطمئن برای اجاره تجهیزات مراقبت های اولیه نوزاد مثل دستگاه زردی، کاری زمان بر و نسبتا پر هزینه است، همچنین شفافیت و اطلاع رسانی در مورد انواع دستگاه ها و مقایسه بین اون‌ها هم وجود نداره. از اونجایی که این یک نیاز سراسری در کل کشور هست، و تامین و لجستیک چنین ایده می تونه خیلی سخت باشه، و به دلیل استفاده از ظرفیت های موجود که کم هم نیست، این ایده رو به صورت پلتفرمی در نظر گرفتم، به این معنی که قرار هست دست تامین کننده تجهیزات رو بگذاریم تو دست مشتری نهایی و این وسط کارمزدی رو از تامین کننده بگیریم.

غرایض درگیر: حفاظت، یادگیری

ارزیابی ده عامله: 83/100

عاملامتیاز (از ۱۰)توضیح
فوریت۱۰تامین هر چه سریعتر تجهیزات مورد نیاز اولیت بالایی داره
اندازه بازار۹بیش از یک میلیون تولد در سال وجود دارد (نیمی از نوزادان زردی قابل توجه دارند، و ۸۰٪ نوزادان زودرس)
ظرفیت قیمت گذاری۶اجاره دستگاه به صورت متوسط روزانه ۸۰۰ هزار تومان (البته به عنوان واسط احتمالا ۱۵٪ از این عدد سهم ما باشه)
هزینه جذب مشتری۸امکان دسترسی فیزیکی خوب به واسطه تجمع در بیمارستان ها و مطب های ماما/اطفال
هزینه تحویل ارزش۸به عنوان پلتفرم واسط دردسر زیادی نداریم(به نسبت تامین کننده)
خاص بودن۶چنین پلتفرم یکپارچه الان وجود نداره، اما اینکه چه چیزی ما رو نسبت به رقبای آینده خاص می کنه فعلا ایده ندارم بنابراین امتیاز پایین میدم
سرعت رسیدن به بازار۸بالا آوردن یک وبسایت/اپ و شماره تماس، در کنارش هماهنگی و مذاکره با چند تامین کننده - فکر می‌کنم اولین فروش مون رو بتونیم ظرف ۳ ماه تجربه کنیم
سرمایه گذاری اولیه۸به عنوان واسط و پلتفرم سرمایه گذاری اولیه چندان لازم نداره
ظرفیت حاشیه فروشی۹خب مطمئن تجهیزات و کالاهای دیگه هم می تونیم به غیر از دستگاه زردی به پلتفرم اضافه کنیم
امکان فروش چند‌باره۱۰اینجا دقیقا جایی هست که پلتفرم بودن میدرخشه…

2. شبکه اجتماعی مخصوص مادران

ایده کلی: لازم به گفتن نیست که این هم در راستای تجربه پدرانه شکل گرفت، مسئله که وجود داره اینه که اطلاعات ارزشمند زیادی هست که بین دو مادر میتونه تبادل بشه، و خوب همیشه دسترسی فیزیکی به این جمع وجود نداره، جدای از بحث انتقال تجربیات و صحبت کردن راجع به مشکلات و راه حل ها در مسیر تربیت بچه، ظرفیت به اشتراک گذاری لحظات هم وجود داره.

غرایض درگیر: حفاظت، یادگیری، احساس کردن و تعلق

ارزیابی ده عامله: 80/100

عاملامتیاز (از ۱۰)توضیح
فوریت۷اگر والد باشید می‌دونید که کار بچه کلا ایجاد فوریت هست، هر بار سوال و ابهامی پیش میاد
اندازه بازار۹مشابه مورد ۱
ظرفیت قیمت گذاری۲درآمد مستقیم احتمالا وجود نداره، بحث تبلیغات و رپورتاژ هست
هزینه جذب مشتری۷باید روی SEO کار کنیم، و همچنین من روی وایرال شدنش هم شرط می بندم!
هزینه تحویل ارزش۱۰چالش بزرگ یا هزینه توسعه زیادی نداره
خاص بودن۷رقیب داریم، نی نی سایت، اینستاگرام ولی خب نقطه تمرکز روی مادران باعث ایجاد مزیت میشه
سرعت رسیدن به بازار۱۰یکی دوماه زمان بیشتر لازم نداره
سرمایه گذاری اولیه۸با فرض اینکه توسعه دهنده هم هستی هزینه جز هزینه فرصت نداره
ظرفیت حاشیه فروشی۱۰جدای از تبلیغات برای دیگران، اگر قصد فروش داشته باشیم بازار بینظیری میشه
امکان فروش چند‌باره۱۰مجددا درود بر پلتفرم

مقایسه و انتخاب

خوب هر جفت این ایده ها مرتبط با حوزه کودک/والد بودند، از نظر مطلوبیت تقریبا در یک رده هستند، همانطور که قبلا گفتیم زمانی که دوتا بازار رو در یک رده دیدیم وارد اونی میشیم که رقیب داره! بنابراین ایده ۲ از این جهت ارجحیت داره چون می دونیم همین الان جمعیتی اون بیرون هستند که دارند توی سایت مثل نی نی سایت به تبادل نظر و تجربه میپردازند.

جدای از این موضوع من شخصا ترجیح میدهم پلتفرمی با کمترین دردسر داشته باشم، حسایت تجهیزات مراقبتی بالاست و دقت خیلی بالایی در ارائه سرویس میطلبه، اما شبکه اجتماعی مادران به اون حساسیت نیست.

بهش فکر کنید، انتخاب شما کدوم هست و چرا‌؟

3. پلتفرم ارائه بک اند به عنوان سرویس (BaaS) مخصوص بازی‌سازان

ایده کلی: خوب این یکی از اولین ایده هایی بود که زمانی که از محدوده امن خودم خارج شدم، دنبال می کردم،‌اتفاقا خیلی هم براش وقت صرف کردم. ایده کلی این هست که استودیو های بازی سازی یا افراد مستقل که بازی می‌سازند، عموما از یک موتور بازی‌سازی استفاده می‌کنند تا درگیر جزئیات سطح پایین بازی نشن(که اگر بخوان درگیر بشن زمان پروژه شون شاید ده برابر بشه)، خب با همین انگیزه چرا سمت سرور رو براشون ساده نکنیم؟ هدف این هست که سرویس های با سهولت بالا برای توسعه دهندگان بازی بسازیم که اون ها بدون صرف زمان و انرژی (وسرمایه) بتوانند بازی آنلاین خودشون رو سریعتر بسازند.

غرایض درگیر: حفاظت(کاهش ریسک پروژه)، یادگیری، تصاحب

ارزیابی ده عامله: 63/100

عاملامتیاز (از ۱۰)توضیح
فوریت۳این یک روش جدید حل مسئله است بنابراین فوریت زیادی وجود نداره که با روش ما مشکلشون رو حل کنند
اندازه بازار۴بازار توسعه دهندگان بازی در ایران خیلی کوچک هست، صرف نظر از بازیسان مستقل ما تنها چیزی حدود ۳۰ شرکت بازی سازی در ایران داریم
ظرفیت قیمت گذاری۷براساس امکانات و مصرف قیمت گذاری تعیین میشه
هزینه جذب مشتری۳چون حجم بازار کم هست ما احتیاج به سهم بزرگی از بازار داریم، و خوب قانع کردن بخش عمده بازار که راهکار جدید رو استفاده کنند خیلی دشواره….
هزینه تحویل ارزش۶بخشی از سرویس های عمومی کار چندان پیچیده نیست، در عوض حوزه هایی که اتفاقا مطلوب شرکت های بزرگتر هستند چالش های فنی و زیرساختی داره
خاص بودن۶خارج از ایران الی ماشاءالله، اما خوب نوظهور، مثلا مایکروسافت هنوز محصولش از بتا خارج نشده، ولی از نظر سخت کپی شدن پیچیدگی های زیادی داره که کار هر کسی نیست ورود به این حوزه
سرعت رسیدن به بازار۶نسخه های اولیه از سیستم رو میشه ظرف ۳ ماه توسعه داد، اما ویژگی های خاصی که اتفاقات نقطه فروش می توانند باشند زمان بیشتری طول میکشه تا به صورت عمومی قابل استفاده باشند.
سرمایه گذاری اولیه۹به عنوان یک توسعه دهنده جز هزینه فرصت چندان سرمایه اولیه لازم نداره
ظرفیت حاشیه فروشی۹به عنوان نیچ مارکت بعدی میشه روی بازار اپلیکیشن ها سرک کشید که بازار بزرگتری هست
امکان فروش چند‌باره۱۰کاملا میسر

مقایسه و انتخاب

قبلا گفتیم که هر چیزی بین ۵۰ تا ۷۵ ممکن در حد درآوردن هزینه ها بربیاد اما زحمت زیادی میخواهد و ممکن رشد چندانی هم تجربه نکنه، اون زمانی که من این ایده رو در نظر داشتم، درگیر مصاحبه با مشتری و حتی توسعه بودم، با پوست و گوشت و استخوان درک کردم که این ایده یا جواب نخواهد داد، یا با صرف انرژی زیاد شاید در حد هزینه هاش بر بیاد… بعدا که با این روش آشنا شدم اون تجربه من تصدیق شد.

شاید به همین دلیل بوده که استارت آپ ایرانی مثل بکتوری(backtory.com) جمع کرد و رفت (بماند که اون بازار هدف بزرگتری هم داشت و شامل اپلیکیشن هاکه چند ده برابر بازی ها هستند)، علی الحساب من از خیر این ایده گذشتم (هرچند به تازگی یک نیچ جدید پیدا کردم که کمی قلقلک میده).

دیدم که چندجا تو دانشگاه ها هم استارتاپ هایی حول این موضوع داره شکل میگیره، که از همین تریبون بهشون هشدار میدهم(با فرض اینکه صدا ام برسه) که اگر بازار هدف جهانی ندارند، مواظب اندازه کوچک بازار ایران و زحمت زیادش باشند.

البته قضیه برای بازار جهانی کاملا متفاوت هست و به حدی جذاب هست که بازیگرهای بزرگ همه شون ورود کردند (از یونیتی بگیر تا آمازون و مایکروسافت) و در کنارش یک عالمه استارتاپ کوچک هم هستند که نیچ مارکت های خودشون رو دارند.

به هر حال درسته که هنوز شانسی برای این ایده میشه متصور بود، ولی در نهایت تصمیم گرفتم که شانس ام رو جای دیگه امتحان کنم ;)

تازه شروع شده!

واقعیت این که تازه بعد از اعمال این روش ما با فرضیه (Assumption) طرف هستیم، مثلا وقتی هزینه جذب مشتری رو کم در نظر گرفتیم این فقط می تونه یک فرصیه باشه که باید امتحانش کنیم! مرحله بعدی دقیقا همین هست، آزمایش فرضیات مون.

پس در واقع اول میایم فرضیه پردازی می‌کنیم و براساس هر داده و تحلیل که میسر هست از بین فرضیات مون با روش ارزیابی بازار بهترین(ها) رو انتخاب می‌کنیم، و بعدش نوبت میرسه به اینکه قبل ساختن اون چیز، بفهمیم که قرار هست جواب بده یا نه.

مبادا صرفا با تحلیل و جمع آوری داده، اطمینان حاصل کنید که ایده خوبی برای شروع پیاده سازی است!

جمع بندی

۳ ایده رو در طبق اخلاص گذاشتیم و از منظر ظرفیت بازارشون بررسی کردیم، این نکته رو فراموش نکنیم که ارزیابی بازار یک کسب و کار شامل در نظر گرفتن شرایط هر فردی میشه، و ممکنه بعضی از این پارامترها زمانی که کس دیگه بخواهد این کسب و کار رو انتخاب کنه متفاوت بشه.

خب زمانی که شروع می‌کنیم به ارزیابی یک ایده ممکنه پارامترهای جدیدی هم به ذهنمون بیاد که اتفاقا اگر چیزی متمایز از این ۱۰ مورد هست اون ها رو هم می توانیم در کنار این ده مورد لحاظ کنیم، در نهایت بر اساس واقعیت ها (و نه تعصب) چیزی رو که بیشترین بازدهی رو برامون داره انتخاب می کنیم، و خوب این فیلتر اول بود و مرحله بعدی پریدن وسط پیاده سازی نیست!.

من فکر می‌کنم بازهم قبل اینکه به روال کتاب برگردیم لازم هست در مورد نحوه آزمایش فرضیات مون هم مطلبی داشته باشیم، بنابراین در قسمت بعدی به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.